نمیدانم چندبار به زانو در خواهی آمد چندین و چند باره حاضری زندگیت را بریزی پای این درد مشترک این تلخترین قصه تکراری دنیا.هردفعه وقتی میشنیدم که عشق فقط یک بار است مقاومت میکردم که اصلا چنین چیزی نمیشود که تا آخر عمر دیگر عاشق نشویم و مگر میشود اینهمه عشق پایدار اطرافمان همه بار اول بوده باشد! نه؛ اکنون دریافتم که چیزی که تغییر میکند و فقط اولین بار است که در دام آن میافتیم اعتماد است اعتماد به کامل بودن معشوق ااتحاد به بی پردگی به بی فکری به اینکه هیچ حجابی بین منو تو نباشد.و هیچ ۲پایی هم به بی نقصی تو آفریده نشده.اما حیف که واقعیت را زود فهمیدم که هیجکس کامل نیست حتی تو اشتباه کردی و وقتی دیدم که قشنگترین چشمان جهان هم دروغ میگویند و حتی گرمترین آغوش دنیا هم ماندنی نیست دیگر چگونه میتوان به سورههای رسولان سرشکسته پناه آورد؟و دیگر چگونه میتوانم زمینییی را به اندازه تو دوست بدارم؟چگونه میتوانم بازهم بیپروایی کنم؟زین پس همهچیز طعم مراقبت و محافظت و ترس دارد اما فقط امیدوارم که باز هم گیسوانم را در باد شانه بزنم و دوباره باغچهها را بنفشه بکارم و روی لبه تیغ بدوم بی مهابا. وقتي درآبي تا ميان دستي و پايي مي زدم اکنون همان پنداشتم درياي بي پاياب را!
من از نهایت شب حرف میزنم و از نهایت تاریکی...
و کسی نمی داند چه قدر فرصت باقیست تا جبران گذشته کنیم دستم را بگیر! (شاملو)
هم ,بی ,تو ,فقط ,چشماش ,بار ,به بی ,نمیشه این ,بار است ,دیگر چگونه ,چشماش چشماش

درباره این سایت